|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
در این زمانه بی های و هوی لال پرست خوشا به حال ... کاش می شد با سه تا نقطه همه ی حرفامون بزنیم ___________________ «کجا می توان یافت آن عدالتی را که عشقی است با چشمان باز» نیچه گشتیم نبود نگرد نیست * * * انسان شروع فاجعه با خون دیگری در من دوباره ریشه طاعون دیگری من سالها به مردگیم فکر می کنم به این قفس ، محاکمه ، مظنون دیگری این را درخت های جهان فکر می کنند ریتم تبر ، شکستن موزون دیگری دیریست دشت مرده و مانده است گله با چوپان گرگ زاده ی ملعون دیگری من می زنم به کوه و بیابان تمام من این بار هم ادامه ی مجنون دیگری دست مرا بگیر که چندیست مانده است در ذهن باد طرح شبیخون دیگری قانون من کنار تو دیوار می کشد ای کاش بین من و تو قانون دیگری... نوشته شده توسط : زهرا اسکندری
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
[خانه | مدیریت | شناسنامه | پارسی بلاگ ]
©Template designed by RightClick