به طناب دار نگاه نکن، طناب هميشه به سقف اتاقت آويزان بوده و هست. حرکت کن و درب پر از سروصداي اطاقت را باز کن سپس پا به خيابان شلوغ بگذار. به ماشينهايي که در ترافيک سنگين شهر گيرکرده اند نگاه کن
(قسمتي از متن داستان)
ژاتوق ادبي با داستاني از محمد محسني بروز شد
سلامممنون از صفاي حضورتوناز اينکه لطف کرديد و اومديد متشکرم
از دقت نظرتون هم ممنونشاد وسلامت باشيدياعلي
مرسي از متن زيبايتان
موفق باشيد
[گل]
????????????
سلام تازه هاي ادبي به روز شد
ياعلي[گل]
پهناي کوچه کمتر از دلبستگي ها بود
----
سلام دوست خوبمبرکه مهتاب با غزلي به روز شد
مشتاقانه منتظر نقد و نظر ارزشمندتان هستمشاد و در پناه حق بمانيد
من کودکي هاي يک مرد غرغرو هستم
که کنجکاوانه همه ساعت هاي کوکي خانه را خراب مي کرد
کودکي که باغچه شان هيچ وقت خاک نداشت
و چون مکعبي کوچک بوي قبر مي داد.
سلام و سپاس از حضور سبزتان.به روزم با لي لي...
سلام
ممنون از اينكه سر زديد
البته اين سومين باره كه براي عرض ادب ميام اما....
بايد بي تعارف بگم كه شعرتون خوب بود
استفاده به جا وكاربردي كلماتي مثل سنگ ونيز لباس كه در ابتداي شعر لباسي محرمانه بعد لباسي رسمي و در پايان كه ديگر لباسي در كار نيست و شعر به عرياني ميرسد و سكوتي كه در سراسر شعر حاكم است و در پايان مي شكند و گويي تمام شعر انتظار همين لحظه را مي كشد شعر زيبايي را فراهم آورده كه نشان از آشنايي شما با مؤلفه هاي شعر امروز دارد.
از آشنايي با شما خوشحال شدم وبا اجازه تون شما رو لينك كردم.
باز هم سر بزنين
در پناه حق
هزاران درود بر گامهاي مهربانتان
شعرتونو خوندم يه كم به طرف شعار پيش رفتتين يه كم هم شعر رو نوشته شده.
فعلن كه گرفتار پرشين شديم اما بعد لطف كنيد به شعراي ما هم يه سر بزنيد.